۩۞۩  شهر سورشجان  ۩۞۩

۩☀۩ شهری واقع در استان سردخیز چهارمحال و بختیاری ۩☀۩

نام شهید : شمسعلی عزیزی سورشجانی

نام پدر : مرادعلی

تاریخ تولد : 1325

تاریخ شهادت : 12/4/1367

زندگینامه شهید :

شهید شمسعلی عزیزی در مردادماه 1325 در سورشجان و در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود . ایشان فرزند ارشد خانواده بود و از دوران کودکی با قرآن انسی نزدیک داشت و لذا قرائت و خواندن قرآن را نزد پدر فرا گرفت . در سن 13 سالگی و به دلیل اینکه از وضعیت خانواده رنج می برد به کشور کویت عزیمت نمود و در آنجا مشغول به کار شد تا مخارج خود و خانواده اش را تامین کند . ایشان دو سال پس از عزیمت به کویت و در سن 15 سالگی پدرش را از دست می دهد و مسئولیت سنگین خانواده را به دوش می گیرد . سرانجام در تاریخ 12/4/67 هنگامی که برای کسب روزی همراه با 290نفر عازم کشور کویت بود هواپیمای ایشان مورد اصابت دو فروند موشک ناو جنایتکاران آمریکایی قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد.

برگ سبزی از شهید :

ایشان مردی مومن و خدا ترس بود و از کمک به نیازمندان در هیچ امری فرو نمیگذاشت . هرگز خود را برتر از دیگران نمیدانست و در برابر مردم متواضع و فرو تن بود . به علم و دانش اهمیت فراوانی می داد و خیلی دوست داشت که سطح علمی و فرهنگی مردم بالا برود و آرزو داشت که در زمینه علمی و قرآنی گامی بردارد و به دیگران قرآن را بیاموزد. اما علیرغم اینکه شرایط زندگی به او اجازه رفتن به جبهه را نداد ولی ایشان از هیچ کمکی به جبهه ها دریغ نداشتند . وی آرزوی شهادت داشت و آن را از خدا خواسته بود که خدا این آرزوی وی را برآورده ساخت .

فرزندانم هرگز خود را از دیگران برتر مپندارید چرا که دیگران نیز بندگان خدا هستند و در نزد خدا احترام دارند . آنها را هم دوست دارد . هرگز نماز و روزه گرفتن را ترک نکنید و به بزرگترها ،  پدر  و مادر خویش احترام بگذارید و بدانید که مادران در پیشگاه خدا جایگاه والایی دارند هرگز با زور و زورگویی رفتار نکنید . هرگز به دنیا دل مبندید و همه سعی و تلاشتان در راه دنیا نباشد و فکر آخرت را در ذهنتان همیشه بسپارید .

چه جنگ باشد و چه نباشد راه من و تو از کربلا می گذرد . شهید آوینی

نام شهید : ابراهیم احمدی سورشجانی

نام پدر : نیاز علی

تاریخ تولد : 1345

تاریخ شهادت : 14/12/1366


لابه‌لای صفحات دفتر یادداشتش نوشته بود: 

«کسی می‌تواند در پای عشق بمیرد که پیش از آن،‌زندگی در پیش چشم‌های وی مرده باشد.»‏

 

زندگینامه شهید :

اولین فرزند بود و عزیز مادر. چهار خواهر و چهار برادر داشت، اما انگار خدا ابراهیم را آورده بود که همراه مادر باشد. بهترین دوست برای پدر و مادرش بود .‏ شهید ابراهیم احمدی در تابستان سال 1345 در خانواده ای متدین در سورشجان دیده به جهان گشود . پدرش کشاورز بود و دامدار و از این رهگذر گذران زندگی می‌کردند. اولین فرزند خانواده بود و بسیار مورد علاقه پدر و مادر. اما همین طفل عزیر کرده همراه پدر و ‏مادر کار می‌کرد . ‏در سال 1351 وارد دبستان «اشجع» سورشجان شد و پنج سال را با موفقیت پشت سر گذاشت ‏ و سپس وارد مدرسه راهنمایی ابوذر سورشجان شد ‏ آن زمان با اوج‌گیری انقلاب و پیروزی مردم ستمدیده ایران به رهبری حضرت امام مصادف بود و همین باعث شد که او همچون دیگر فرزندان امام، راه ایثار را باز ‏شناسد . سپس‏ وارد دبیرستان نواب سورشجان شد. سال اول را در رشته تجربی گذراند جهت ادامه تحصیل و با راهنمایی معلمین خود وارد دبیرستان شهید استکی شهرکرد مشغول به تحصیل گردید و در همان زمان عضو بسیج دانش آموزی گردید حمله عراق به ایران همراه با فداکاری مردم و صحبت‌هایی که گاهی بعضی از رزمندگان در مدرسه داشتند ابراهیم را بر آن داشت تا راهی جبهه‌های نبرد شود.‏ پس از اخذ مدرک تحصیلی دیپلم و شرکت در کنکور به خدمت مقدس سربازی رفت . روز 18 اسفندماه 1365 به «پادگان عاشورا» واقع در خیرآباد رفت و با گذراندن آموزش فشرده راهی جبهه‌ها شد. اهواز که رسید آموزش فشرده‌ پزشک یاری را ‏گذراند و در بیمارستان شهید بقایی به عنوان پزشک‌یار و گاهی در واحد تبلیغات فعالیت می‌کرد و پس از آن به بیمارستان امام رضا (علیه‌السلام) منتقل شد. در ‏خدمت به مجروحین لحظه‌ای قرار نداشت.‏و بعد از انجام آموزش نظامی در پادگان خیر آباد به سوی جبه های جنگ تحمیلی شتافت و در مدت کوتاهی در قسمت اورژانس به مداوای مجروحین پرداخت . ولی شهد شیرین شهادت و عشق به آرمانهای انقلاب اسلامی باعث شد او به سوی مناطق عملیاتی شلمچه در پیکار با دشمن بعثی بشتابد بعد از مدتی برای مرخصی به سورشجان برگشت اما همه می‌دانستند این ابراهیم قبلی نیست. «سپاهان نور» که عازم منطقه شد ابراهیم دوباره راهی شد. همان بار ‏که مادر احساس کرد دیگر او را نخواهد دید و برای آمدنش ده روز روزه‌ نذر گرفت . این بسیجی مخلص لشکر عاشقی در روز 23 اسفندماه 1366 و در «عملیات والفجر10» در کوه‌های سر به فلک کشیده شاخ‌ سومر همراه با دیگر رزمندگان در حلقه‌ محاصره‌ی دشمن افتاد و به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید .‏ پیکر پاکش پس از چند روز که در منطقه مانده بود در آزادسازی مجدد ارتفاعات به میهن بازگشت و در دل گلزار شهدای سورشجان آرام گرفت.

مادر شهید:

همیشه سفارش می‌کرد به فقرا کمک کنیم. خودش بیشتر از همه هوای افراد محتاج را داشت. همسایه‌ها که برای خرید شیر و ماست از ما پول می‌دادند؛ ابراهیم همیشه سفارش می‌کرد هوای فقرا را داشته باشیم. گاهی کاسه‌ شیر را به سفارش ابراهیم برمی‌داشتم و می‌بردم درخانه‌ فقرا. بیشتر اوقات هم پولش را نمی‌گرفتم.

دانش‌آموزان دبیرستانی برای یادگرفتن حرفه‌ای کاری، «طرح کاد» می‌گذراندند. ابراهیم برای طرح کاد، آموزش تزریقات و کمک‌های اولیه دید و در این چهار سال همه سعی‌اش را کرد. می‌گفت با این کار می‌تواند باری از مردم بردارد. توی فامیل به دکتر ابراهیم مشهور شده بود.

هر وقت می‌رفت جبهه،‌ قرار و آرام نداشتم. شب که می‌شد، با خودم می‌گفتم حالا کجاست؟ چه کار می‌کند؟ بی‌خوابی به سرم می‌زد و دعا می‌خواندم. دفعه آخر وقتی از زیرقرآن ردش کردم، وقتی نگاهم افتاد به قد و بالایش، دلم لرزید. نذر کردم 10 روز روزه بگیرم. گرفتم، اما قرار نداشتم. شب بود و بی‌خوابی و راز و نیازهای من به درگاه خدا. چند شب قبل از تشییع پیکرش خواب دیدم ماشینی آمد و روبه روی خانه‌مان ایستاد. من به هوای دیدن ابراهیم بیرون دویدم. تا در را باز کنم،‌دیدم پرچم سبزی از داخل ماشین تا آسمان کشیده شد. چند روز بعد پیکرش را آوردند.

عملیات والفجر 10 شهید و زخمی زیاد داشت. منطقه را از دست عراقی‌ها گرفته بودند،‌ولی عراق پاتک زد و شهدا ماندند. همه شدند کبود، تکه تکه، شیمیایی و غریب. گمانم روزها غیر از مادرشان زهرا (س) زائری نداشتند.

ابراهیم احمدی سورشجانی در جبهه پزشک‌یار بود.

برگ سبزی از شهید :

با تمام وجود پشتیبان اسلام و انقلاب باشید و خدا را بر کارهایتان ناظر بگیرید و به احکام اسلام به نحو احسن عمل نمایید تا بدین وسیله ادامه دهنده راه شهدا باشید . مبادا لحظه ای از یاری اسلام دست بردارید که باعث خشم خدا می گردد و باعث سرافکندگی خویش در آخرت می شود . به یاد خدا زندگی کنید و نماز جماعتتان را به پا دارید وفراموش نکنید که دنیابه آخر می رسد سعی کنید به دنیا دل مبندید و خود را محیای سفر آخرت کنید .

 

شهادت کمال انسان است . امام خمینی (ره)

نام شهید : مهدی حسن زاده سورشجانی

نام پدر : امیر

تاریخ تولد : 20/10/1359

تاریخ شهادت : 30/7/1380

زندگینامه شهید :

شهید مهدی حسن زاده در خانواده ای زحمت کش و متدین پا به عرصه گیتی گذاشت وی تحصیلات ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه خود را در شهر سورشجان پشت سر گذاشت و پس از اخذ دیپلم متوسطه عازم خدمت مقدس سربازی شد و پس از آموزشهای نظامی لازم مشغول خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی گردید . شهید حسن زاده در دوران خدمتش چندین مرتبه مورد تشویق قرار گرفت وی در امر نگهبانی به جای برادران همرزمش پست می داد ایشان شب عید مبعث مورخه 23/7/80 در درگیری با اشرار و سارقین مسلح مورد اصابت گلوله قرار گرفت و سپس هنگام ظهر روز میلاد امام سجاد(ع) در مورخه 30/7/80 در بیمارستان امام سجاد(ع) به فیض شهادت نائل آمد.

برگ سبزی از شهید :

وی با علاقه و عشق خاص وظایفش را انجام می داد و هر کس با اولین برخوردی که با او داشت مجذوب صفا و صمیمیت و بی آلایشی او می شد . جان برای وی ارزش چندانی نداشت و ایثار را تا اوج بالا برد .

وی در قید مال دنیا نبود چرا که معتقد بود مال دنیا امانتی است از جانب خدا برای ما و وسیله آزمایش است از جانب او . سفارش میکرد به محرومان و محتاجان از بخشش مال دریغ نکنید چرا که آنه هم آفریده خالق یکتا می باشند .

گرامی ترین مرگ ها کشته شدن در راه خداست . ( نهج البلاغه خطبه 221 )

نام شهید : مهراب عباسی سورشجانی

نام پدر : عبدالعلی

تاریخ تولد : 1350

تاریخ شهادت : 23/12/1363

زندگینامه شهید :

شهید مهراب عباسی در شهر سورشجان در یک خانواده مذهبی و متدین چشم به جهان گشود دوران تحصیلات ابتدایی را پشت سر نهاد و راهی مدرسه راهنمایی شد غیبتهای مکرر ایشان در سال دوم راهنمایی باعث شد که خانواده و معلمان مدرسه پیگیر وضعیت تحصیل وی شوند شهید عباسی در زمان غیبتهای خود در امور بسیج و جلسات شرکت می نمود . وی دوره های تکمیلی آموزش نظامی را در پادگان به پایان رساند و از طریق بسیج در عملیاتهای مختلف تیپ 44 قمر بنی هاشم (ع) به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند . سرانجام شهید مهراب عباسی در عملیات والفجر 10 جهت آزادسازی ارتفاعات کله قندی به درجه رفیع شهادت نائل آمد .

برگ سبزی از شهید :

شهید عباسی عشق به امام حسین(ع) و ائمه را عاشقانه در دل خود گنجاده بود و شبهای عزاداری (محرم و صفر) خالصانه در این مراسم ها شرکت داشتند. از نظر روحی نوجوانی دلسوز ، مهربان ، کم حرف و ساکت بود ، به مستمندان و فقیران کمک میکرد اینها از خصوصیات بارز ایشان بود که بعد از شهید شدنش بازگو شد .

از خصوصیات بارز شهید روحیه استقلال و اعتماد به نفس ایشان بود که در نوجوانان هم سن و سال او کمتر مشاهده می شد .

 

آن کس که به بندگی دلبسته باشد ، شهادت طلب نیست .

نام شهید : عقیل خدابخشی سورشجانی

نام پدر : قربانعلی

تاریخ تولد : 1345

تاریخ شهادت : 4/10/1365

 

زندگینامه شهید :

شهید عقیل خدابخشی در خانوادای متدین و با ایمان در سورشجان پا به عرصه وجود نهاد.کودکی که میخواست پا در رکاب مهدی موعود ( عج) بگذارد. ایشان در همان دوران کودکی و نوجوانی با همت بلند و خلوصی که در نیت و کردار خود نشان می داد همه را تحت تاثیر اعمال و رفتار خود قرار می داد به گونه ای که از سن واقعی خود بسیار بزرگتر و فهمیده تر به نظر می آمد. ایشان در مرداد ماه 1365 عازم جبهه شد و در جبهه جنگ با همان صداقت و حس همنوع دوستی دوستان زیادی پیدا کرد. ایشان در تاریخ 4/10/1365 از ناحیه پشت سر مورد اصابت ترکش قرار گرفتند و به فیض شهادت نائل آمد.

برگ سبزی از شهید :

ایشان مکررا تاکید و سفارش می نمود که همیشه گوش به فرمان امام عزیزمان باشیم و از یاد خداوند متعال غافل نشویم. همیشه یار ستمدیده و دشمن ستمکار باشیم. و به قول رهبر باید شهادت را سعادت بدانیم و سر و جان را فدای مکتب خویش کنیم و دنباله روی حضرت سیدالشهدا (ع) باشیم . هیچگاه فریب شیطان و شیاطین زمانه را که همیشه در کمین ما هستند نخوریم و به یاد خداوند متعال باشیم. به پدر و مادرمان احترام بگذاریم و مبادا که خدایی ناکرده آنان را عمدا و یا سهوا برنجانیم که همانا رنجش والدین رنجش خدای عزوجل را به همراه دارد.

 

یا رب شهیدان در شهادتها چه دیدند                             کز ما بریدند و به سویت پر کشیدند

نام شهید : فرهاد منصوری

نام پدر : قباد

تاریخ تولد : 19/6/1354

تاریخ شهادت : 27/4/1377

 

زندگینامه شهید :

شهید فرهاد منصوری در تاریخ نوزدهم شهریور ماه سال 1354 در یک خانواده بختیاری از طایفه مدملیل چشم به جهان گشود. تا سن 6 سالگی همراه با پدر و مادر خود به شغل عشایری (قشلاق و ییلاق) پرداخت، تا اینکه وی در مدرسه ای در سورشجان مشغول به تحصیل شد دوران ابتدایی و راهنمایی خود را در سورشجان پشت سر نهاد و بعلت پاره ای از مشکلات در دوران دبیرستان ترک تحصیل کرد و به کار روزانه همراه با پدر خود مشغول شد و تاریخ 18/5/1375 عازم خدمت مقدس سربازی شد بعد از اتمام دوران آموزشی سربازی ، به استان سیستان و بلوچستان جهت انجام خدمت در آنجا عازم شد سرانجام در مورخه 27/4/1377 در حوالی منطقه ایرانشهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

برگ سبزی از شهید :

اخلاق رفتار و گشاده رویی وی ، همسایگان ، دوستان و معلمان او را به وجد می آورد. وی در مدت خدمت سربازی خود آنقدر خوشحال ، شاد و مسرور بود که وصف آن در این مقوله نمی گنجد زیرا معتقد بود که انسان باید برای پایداری از میهن مرز و بوم خود تمام رنجها را به جان بخرد و دائما با خود این جمله را زمزمه میکرد :

(( عاشق باش و با عشق از مرزهای کشور پاسداری کن ))

 

تویی که مرحم زخم دل مایی                      تویی که وارث غم های زهرایی

نام شهید : شهرام حیدری

نام پدر : ذبیح الله

تاریخ تولد : 1352

تاریخ شهادت : 20/12/1366

زندگینامه شهید :

شهید شهرام حیدری در سال 1352در یک خانواده مذهبی و متدین در سورشجان دیده به جهان گشودو دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در شهرکرد پشت سر نهاد و جزء شاگردان ممتاز و باهوش و ذکاوت بود. ایشان علاوه بر دروس مدرسه کتابهای آموزشی بسیاری را نیز مطالعه میکرد. در مسابقات حفظ و قرائت قرآن مجید شرکت مینمود و چندین بار هم جزء نفرات برتر برگزیده شد . وی از طفولیت علاقه ی زیادی به مسائل دینی و مذهبی داشت . وی در امتحانات مدارس نمونه نمره بالایی کسب نمود و در دوران راهنمایی و دبیرستان همیشه از طرف معلمانش مورد تشویق قرار میگرفت و همیشه از طرف معلمانش تعدادی دانش آموز به ایشان معرفی میشد تا به آنان درس بیاموزد. سرانجام در تاریخ 20/12/1366 روز پنج شنبه در حال برگشت از سنگر علم و دانش بر اثر بمباران هوایی شهد شیرین شهادت را نوشید.

برگ سبزی از شهید :

ایشان فرد منضبط و با برنامه و دارای خلق و خوی نیک و پسندیده ای بود طوریکه همه ی اعضای خانواده و بستگان میدانستند که وی فردی با لیاقت است و آینده اش را بسیار روشن می دیدند و اذعان داشتند آینده بسیار خوبی در انتظارش است . آینده روشنش را مادرش بارها در خواب دیده بود که فرزندش در آسمان پرواز می کند.

در دفترچه یادداشتی که در جیبش بود آیات بسیاری از قرآن کریم را با ترجمه ، همراه با چندین شعر نوشته بود :

عیب است بزرگ پر کشیدن خود را

از جمله خلق برگزیدن خود را

از مردمک دیده بباید آموخت

دیدن همه کس را و ندیدن خود را

 

با طراوت ترین لاله های قرمز بوستان ولایت و دیانت ، شهیدان هستند .

نام شهید : احمد عالیپور سورشجانی

نام پدر : هیبت الله

تاریخ تولد : 1335

تاریخ شهادت : 12/4/1367

 

زندگینامه شهید :

شهید عالیپور در سال 1335 در خانواده ای متدین در سورشجان دیده به جهان گشود. ایشان در سن 9 سالگی از نعمت پدر محروم شدند. در کنار تحصیل ، فن نجاری را از پدر بزرگش آموخت. جهت گذراندن امور زندگی و کمک به مادر از ادامه تحصیل محروم و در مغازه نجاری مشغول به کار شد و رسما سرپرستی مادر، خواهران و برادران را بر دوش گرفت. بعد از سالها رنج و تلاش بی وقفه برای تامین مخارج زندگی ناچار شد به کشور کویت عزیمت نماید. او پس از چند سال تلاش در دیار غربت توانست زندگی افراد تحت پوشش خود را سامان دهد لذا به ایران آمد و ازدواج نمود که حاصل آن به یادگار ماندن 3 پسر و یک دختر می باشد. ایشان در آخرین سفر خود حس غریبی داشتند و با اینکه جنگ رو به اتمام بود ولی همچنان از شهادت در راه خدا صحبت مینمود همواره به دوستان و اطرافیان خود میگفت که می روم و دیگر باز نمیگردم، می روم تا به عشقم، به خدایم برسم و دیری نپائید که در تاریخ 12/4/1367 در سن 32 سالگی در حال رفتن به سنگر کار و تلاش در حمله موشکی خلیج فارس به آرزویش رسید.

برگ سبزی از شهید:

ایشان دوستدار و دلباخته امام خمینی(ره) بودند و همواره آرزو میکرد که خدایا از عمر بنده بکاه و به عمر امام بیفزا. همیشه آماده شهادت بودند چرا که غسل شهادت را هیچ گاه فراموش نمیکردند. در تشییع پیکر مطهر شهدا شرکت میکردند. وی آخرین باری که میخواستند به سفر بروند در دفتر خاطرات خود نوشته اند و به دوستان هم گفته بودند که می روند تا گذشته خود را سامان دهند و به آینده درخشان برسند و از خداوند خواسته اند که پیروزی کامل را به ایشان عطا فرمایند. او همواره شعر زیر را زمزمه مینمود:

در غریبی هر چه نالیدم کسی یادم نکرد             در قفس جان دادم و صیاد آزادم نکرد

شهید یک هفته قبل از شهادت ، خوابی میبیند که برای همسر و یکی از دوستان اینگونه تعریف میکنند، قافله ای بودیم همه در یک مسیر حرکت میکردیم ، ناگهان اصابت خمپاره ای قافله را متلاشی کرد، در آن لحظه شخصی مبارک سوار بر اسبی سفید با عمامه ای سبز رنگ بر بالینمان آمدند و فرمودند که برخیزید و نا امید نشوید و دنبال من بیایید که رستگاری ابدی پیش روی شماست آنگاه همگی برخواستیم و به دنبال ایشان راه افتادیم که خود شهید حدس میزد ، حضرت ابو الفضل (ع) بوده که آن قافله را هدایت مینمود.

کسی که در راه خدا کشته شود، خداوند هیچ یک از گناهان او را به او نمیشناسد. امام صادق(ع)

نام شهید : سیف الله عباسپور سورشجانی

نام پدر : فرج الله

تاریخ تولد : 1349

تاریخ شهادت : 23/12/1366

زندگینامه شهید :

   شهید سیف الله عباسپور در سال 1349در یک خانواده با ایمان ، متدین و مذهبی در سورشجان به دنیا آمد خانواده ای که مذهب ، ريشه در اعماق زندگيشان داشت وهمیشه نسبت به سالار شهیدان عشق ، ایمان و اخلاص داشتند و دارند و که همیشه جزء خادمین سید الشهدا بودند و هستند . شهید عباسپور پس از گذراندن دوران ابتدایی در سال دوم راهنمایی تصمیم گرفت با راهیان کربلا و در قالب سپاهیان حضرت محمد (ص) به جبه های نبرد حق علیه باطل اعزام شود لذا برای ثبت نام به بسیج مراجعه نمود اما به علت کم بودن سن از اعزام او ممانعت کردند تا اینکه پس از پا فشاری و اصرار زیاد او را به پادگان آموزشی رهسپار کردند این دوران را به مدت دو ماه در حالی به پایان رسانید که به علت نداشتن شرایط نتوانست در آن سال به جبهه برود ولی در سال بعد یعنی در سال 1366توانست به جبهه اعزام شود . حدود دو ماه در جبهه فاو به دفاع از میهن اسلامی مشغول بود و بالاخره در عملیات پیروز مندانه والفجر 10 در تاریخ 23/12/1366 به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت در راه حق نائل گشت. 

برگ سبزی از شهید :

 به ضعیفان و فقرا کمک بسیار کنید وبه آنها به دید حقارت نگاه نکنید ، فقرا در نزد خدا عزت و احترام خاصی دارند پس با آنها احساس همدردی کنید و در صورت توان یاریشان کنید . به پدر و مادرتان احترام بگذارید ، مبادا با آنها بد رفتاری نمائید و یا آنها را آزرده خاطر کنید.  

ضربه ای که بر پیکر رزمنده در راه خدا وارد می شود از آشامیدن آب سرد گوارا ، در روز گرم تابستان خوشایندتر است .  پیامبر اکرم (ص)

معرفی شهداء شهر سورشجان

محمد حسن زاده سورشجانی 19:1

شما هم می توانید با ارسال زندگی نامه و وصیت نامه ی شهداء شهر سورشجان
ما را در این کار یاری دهید.


نام شهید : قاسم حیدری سورشجانی

نام پدر : غلامحسین

تاریخ تولد : 1353

تاریخ شهادت : 5/2/1373

زندگینامه شهید :

شهید قاسم حیدری در یک خانواده مذهبی در سورشجان دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را در زادگاه خود سپری کرد تا اینکه به دلیل اشتغال پدرش در اصفهان ساکن شد.ایشان دوران راهنمایی و ابتدایی را در شهر اصفهان به پایان رساندند ولی بنا به دلایلی از ادامه تحصیل منصرف و در کارگاه نجاری پدرش مشغول شده و سرانجام جهت انجام خدمت مقدس سربازی در سن 18 سالگی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعزام شدند بعد از گذراندن دوره های آموزشی به کردستان انتقال داده شد و سرانجام در تاریخ 5/2/1373در اثر درگیری با منافقین انقلاب اسلامی ایران به فیض شهادت نائل گردید.

برگ سبزی از شهید :

ایشان بسیار دلسوز ، مهربان ، صبور ، رئوف و با گذشت بود ، به صلهی رحم اهمیت زیادی می داد و هنگامی که به زادگاه خود می آمد به بستگان و اقوام خویش به برپایی نماز و گرفتن روزه سفارش می کرد.

حتی قبل از رسیدن به سن تکلیف نماز را کامل می خواند و روزه می گرفت. در ماه محرم و در مراسم سوگواری سرور و سالار شهیدان فعالانه شرکت می نمود.

 

شهیدان زیباترین شقایق های خونین گلستان ایثارند.

 نام شهید : عبدالحسین حیدری سورشجانی

نام پدر : علی حسین

تاریخ تولد : 1335

تاریخ شهادت : 1361

 

زندگی نامه شهید:

شهید عبدالحسین حیدری در سال 1335 در خانواده ای مذهبی در سورشجان به دنیا آمد.

ایشان تحصیلات خود را تا سال سوم دبیرستان در فرخشهر به پایان رساند و پس از آن عازم خدمت مقدس سربازی شد و بعد از آموختن آموزشهای نظامی به جبهه های نبرد شتافتند و سرانجام در عملیات بیت المقدس بر اثر اصابت ترکش در سال 1361به فیض شهادت نائل آمد از ایشان نامی نیک و فقط یک دختر به جای مانده است.

 

برگ سبزی از شهید:

همواره در زندگی مقید به دو امر مهم باشید:

- نماز اول وقت

- حفظ حجاب و تقویت ایمانتان

- صله ارحام را به جا آورید تا برکت و نعمت خداوند شامل حالتان شود. هیچ گاه با یکدیگر قطع رابطه نکنید چرا که شیطان از این امر بسیار خوشحال میشود...

- به یکدیگر احترام بگذارید به خصوص به کودکان و افراد پائین تر از خودتان...

 

 

شهیدان شاهدان بزم عشق و عاملان به نیکوترین سرشتند.

 

نام شهید : رحمت الله حسین زاده سورشجانی

نام پدر : جبار

تاریخ تولد : 1322

تاریخ شهادت : 16/2/1361

 

زندگینامه شهید:

خلبان شهیدرحمت الله حسین زاده درسال1322درسورشجان درخانواده ای که از وضعیت اقتصادی متوسط برخورداربودندچشم به جهان گشودایشان ازهمان کودکی درکارکشاورزی به خانواده شان کمک می کردوچون علاقه زیادی به تحصیل داشت تاکلاس چهارم دبستان درزادگاه خودمشغول تحصیل شد.وبرای ادامه تحصیل به شهرکردرفت بااینکه درآن زمان امکانات آموزشی بسیارکم وازطرفی هزینه تحصیل برای خانواده شان گران بودباتمام سختی ها کلاس دوم راهنمایی رادرشهرکرد به پایان رسانیدوبعدازآن به تهران عزیمت ودیپلم خودرااخذنمودسپس وارددانشکده افسری شدکه پس ازسه سال موفق به گذراندن تحصیلات شدوبادرجه ستوان دوم درهوانیروزمشغول به خدمت شدودرهمان شهرتشکیل خانواده دادکه ثمره این ازدواج چهارفرزندبود.درابتدای شروع جنگ درسال1359ایشان درتمام دوران جنگ درکردستان انجام وظیفه کرد.شهیدحسین زاده درعملیات فتح المبین ماموریتهای زیادی برعهده داشتندهمچنین درعملیتهای والفجر1.2.3.قصرشیرین سرپل ذهاب.آزادکردن باردرازکه دراین عملیات باشهیدچمران وشهیدشیرودی هم رزم بودوباموفقیت این عملیاتهاراپشت سرگذاشت ودرآزادی خرمشهر تاریخ16/2/1361به درج رفیع شهادت نائل شد.ازایشان نامی نیک وخانواده 5نفره به جای مانده است.

برگ سبزی از شهید :

شهید حسین زاده هنگامی که در سر دشت در سال 1359 مشغول جنگ بود با مردمان آنجا رفتاری بسیار دوستانه داشت به طوریکه وقتی مشاهده کرد مردم آنجا گرسنه و تنگدست هستند ، مقداری از آذوقه ارتش را صرفه جویی می کرد و در اختیار مردم آن دیار می گذاشت ، و یا هنگامی که آگاه شد مردم می خواهند مسجدی بر پا کنند اولین کسی بودند که هزینه ای را برای این کار اختصاص داد. هر کمکی که از دستشان بر می آمد انجام میداد . وی رفتاری بسیار دوستانه با مردم داشت به طوری که مردم همیشه از رفتار صمیمانه و خضوع و فروتنی ایشان صحبت ها می کردند . هیچگاه حاضر نشد در دوران انقلاب رو در روی مردم قرار گیرد به طوری که تمامی آشنایان ایشان را امین خود می دانستند.

در زندگی پر مخاطره امروز فقط خدا را در نظر بگیرید ، مبادا پست و مقام شما را دچار ترس و دلهره کند ، همواره به خدا توکل کنید که تنها تکیه گاه بنده هم اوست...

در زندگی و امور روزمره استقلال داشته باشید و نگذارید دشمن در امور داخلی کشورمان دخالت کند...

 

 

کسانی که در راه خدا کشته می شوند ، مرده نخوانید ، بلکه آنها زنده ان ، ولی شما نمی دانید.  سوره بقره154

 

بیوگرافی
ورود شما را به وبلاگ شهر سورشجان خوش آمد می گوییم , و شما را به بازدید از این وبلاگ دعوت می کنیم... این وبلاگ برای آشنایی بیشتر از شهر سورشجان , و سرگرمی شما دوستان گرامی در سال1385 بنا شده .... به امید رضایتمندی شما ..... ما را از نظرات سازنده خود بی نصیب نکنید برای ارتباط با ما به صفحه اینستاگرام ما مراجعه نمایید
آخرین نوشته‌ها
آرشیو موضوعی
برچسب‌ها
نوشته‌های پیشین
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دوستان